به طرز عجيب و احمقانه اي دلم برايت تنگ است
دلخوشي ها کم نيستند
آدمهاي دورُ برم هم کم نيستند
مي آيند لبخندي روي لبم مينشانند و ميروند ولي دلتنگي عجيبي هميشه و همه جا
همراه من است
نميدانم اين روزهايت چطور ميگذرد ... نميدانم تو هم دلتنگي يا نه
ميدانم که نميداني چقدر اين دلتنگي برايم زجرآور است
آنها که کمتر مرا ميشناسند هنوز هم ميگويند خوش بحالت
چه روحيه اي داري ! کاش بلد بوديم مثل تو ساده بگيريم و بخنديم
اما آنها که بيشتر ميشناسند ، ميگويند نفسهايت غبار دارد،چشمانت تار است
از کجا بگويم ؟! از آغوشهايي که اندازه ام نميشوند ؟! لبخند هايي که شادم نميکنند ؟!
از آدمهايي که نميخواهم بیشتر بشناسمشان ؟!
خلاصه دلم روشن است ... فقط همين
پ.ن: ما آدمای یه لا قبا نه مشت داریم نه پشت، الا توکل به خدا
+ نوشته شده در دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۳:۵۹ ب.ظ توسط یک شرقی