گفتی که به دل شکستگان نزدیکم...من نیز دلی شکسته دارم ای دوست
من دل به غم تو بسته دارم ای دوست
درد تو به جان خسته دارم ای دوست
گفتی که به دل شکستگان نزدیکم
من نیز دلی شکسته دارم ای دوست
راه تو به هر قدم که پویند خوش است
وصل تو به هر سبب که جویند خوش است
روی تو به هر دیده که بینند نیکوست
نام تو به هر زبان که گویند خوش است
مجنون و پریشان توام دستم گیر
چون دانی که از آن توام دستم گیر
هر بی سرو پایی دستگیری دارد
من بی سر و سامان توام
دستم گیر دستم گیر دستم گیر
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هر چه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
کارم به یکی طرفه نگار افتاد و
گرداد من شکسته دادو
ورنه من و عشق هر چه بادا باد
ای روی تو مهر عالم ارای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به ز منی وای به من
گر با همه کس همچومنی وای همه