شمس الشموس


یا امام رضا ....... به حق جوادت جوابم نکن.... :(((((


خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو

 

بیا که آتش صیاد از زبانه بیفتد

 

الا غریب خراسان! رضا مشو که بمیرد

 

اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد ...



 

پ.ن : می دونم که میدونی ... حالم رو خوب کن


گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام...ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟

 

 

شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد

 

جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد

 

 

شبیه طفل جسوری که رنج داده پدر را

 

برای گریه اش اینک به فکر شانه بیفتد

 

 

درست مثل جوانی شرور و هرزه و سرکش

 

که وقت غصه و غربت به یاد خانه بیفتد

 

 

شبیه متهمی که به دست خویش بمیرد

 

و یا به پای خودش دست تازیانه بیفتد

 

 

منم مشبه تشبیه های فوق و ای کاش

 

که از سرم هوس گفتن ترانه بیفتد

 

 

نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت

 

دعا بکن که مبادا دل از نشانه بیفتد

 

 

همیشه وقت زیارت ، شبیه پهنه دریا

 

تمام صورت من در پی کرانه بیفتد

 

 

شبیه رشته تسبیح پاره ، دانه اشکم

 

به هر بهانه بریزد به هر بهانه بیفتد

 

 

ولی عهد دلم نه ، تو شاه کشور قلبی

 

که با تو قصه جمشید، در فسانه بیفتد

 

 

خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو

 

بیا که آتش صیاد از زبانه بیفتد

 

 

الا غریب خراسان! رضا مشو که بمیرد

 

اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد ...


 

پ.ن۱: امسال هم دعوت شدم، حس عجیبی دارمالان که این متن داره آپ میشه قطار ما هم

تازه راه افتاده.

پ.ن۲: نائب الزیاره همه ی دوستان هستم، اگه بدی در حقتون کردم حلالم کنید