.:.:.
من دیر زمانیست،
خدا را در آغوش فشرده ام!
من سال ها
در بهشت می زیسته ام
بی تردید،بی دلهره،بی عذاب
کارهای نکرده...
من سال هاست که دیگر
به گناه اعتقادی ندارم!!!
+ نوشته شده در جمعه ۲۲ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۶:۵۴ ب.ظ توسط یک شرقی
عید بر شما مبارک :دی
چند سالي ميگذرد كه هستم ...كه نفس ميكشم كه ميبينم.
چند سالي ميگذرد كه شكر خدا خوب ميگذرد.
چند سالي ميگذرد كه بازي لحظه ها، ساعت ها و دقيقه ها را شاهدم.
آري چند سالي ميگذرد كه در اين چند سال گاه
اين چرخ گردان بر مراد ما چرخيد و گاه بر دنده ي کج.
گاه شيرين و گاه تلخ و گاه شيرين تر.
چند سالي ميگذرد .
عمر من ميگذرد اين لحظات است كه مي گذرد.
سال بر سال نشست. شب ها روز شدند .روزها شب شدند. ساعت ها آمدند و رفتند .
چند سالي ميگذرد.
اين چند سال كم يا زياد است نميدانم مرا جوان مينامند پس هنوز چند سال كمي است.
اين چند ساله ها به راستي چند ساله اند؟؟؟؟؟؟
دلم ناگهان گرفت وقتی به تقویم روزگار چشم انداختم.
اين سالها را نگه داريد كمي تند ميروند.ميترسم جا بمانم...
.
.
.
.
تولدم مبارک.
.
.
.
.
.
امروز تولدمه.... اگه دوست دارين به من هديه بدين برام يك آرزوي قشنگ داشته باشين.
اگر هم اهل هديه دادن نيستين . خوب نيستين ديگه..... .
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن۱: این متن رو از ۶ ماه قبل آماده کردم و گذاشتم وبلاگم،تا امروز آپ بشه.
اگه تا ۱۱ مهر من کنارتون نبودم با خوندن این متن به یاد من یه لبخند کوچیک بزنین
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن۲: دیشب واسه اولین بار لیلا رو تو آینه رصد کردم...چقدر نا آشنا بود واسم...
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن۳: تو عکس بالا ۳سالمه..
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۸:۰ ب.ظ توسط یک شرقی