سال 92 مبارک

 

مانده تا برف زمین آب شود.

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.

ناتمام است درخت.

زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

و فروغ تر چشم حشرات

و طلوع سر غوک از افق درک حیات.

مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سمبوسه و عید.

در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد

و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف

تشنه زمزمه ام.

مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد.

پس چه باید بکنم

من که در لخت ترین موسم بی چهچه سال

تشنه زمزمه ام؟

بهتر آن است که برخیزیم

رنگ را بردارم

روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم.

 

سهراب سپهری

 


 

پ.ن : سال91 برای من یکی که سال زیاد خوبی نبود اما باز خدارو شکر

چون میتونست از این بدتر هم باشه ولی ایشالا که سال 92 نه تنها برای من

بلکه برای همه سال خوبی باشه...

سال در پایان است...

نکند مهر تو با تقویم است..

من ز تقویم دلت باخبرم...

همه ماهش مهر است...

همهروزش احساس...

زنده باشی ای دوست، شاديت افزون باد...


دلم گرفته :(

 

 

شما که سواد داری ، لیسانس داری ، روزنامه خوونی

با بزرگون میشینی ، حرف میزنی...همه چی میدونی

شما که کله ت پُره ، معلم مردم گنگی

واسه هر چی که میگن جواب داری ، در نمیمونی

بگو از چیه که من دلم گرفته

راه میرم دلم گرفته ، می شینم دلم گرفته

گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته!


محمد صالح اعلا

 

مجبورم

 

 

برای من

دوست داشتن

آخرین دلیلِ دانایی‌ست

اما هوا همیشه آفتابی نیست

عشق همیشه علامتِ رستگاری نیست

و من گاهی اوقات مجبورم

به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم

چقدر خیالش آسوده است

چقدر تحملِ سکوتش طولانی‌ست

چقدر

نباید کسی بفهمد

دل و دستِ این خسته‌ی خراب

از خوابِ زندگی می‌لرزد.

باید تظاهر کنم حالم خوب است

راحت‌ام، راضی‌ام، رها ...

راهی نیست.

مجبورم!

باید به اعتمادِ آسوده‌ی سایه به آفتاب برگردم. ...

"سید علی صالحی "

 

 

 

یا رب

 

 

سال‌ها پیش از این

زیر یک سنگ

در گوشه‌ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم

همین.
 

***


یک کمی خاک
که دعایش

دیدن آخرین پله آسمان بود

آرزویش همیشه

پر زدن تا ته کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه‌ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک

توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد

****

راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم!

 
پ.ن : خداوندا !آسان بودن دشوار است....آسانم کن

خداوندا کلام تو بودن دشوار است... بارانم کن
خدایا خداوندا !آن نیستم که باید ...آنم کن

خداوندا !من هر لحظه در انتظار معجزه هایت باقی می مانم...امتحانم نکن !!

قدرت یقینم را زیاد کن ...