..::..
خداحافظ تابستان ؛
یادت باشد روزهای گرمت به سردی گذشت...
پ.ن : دارد پاییز می رسد ،
انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن
خداحافظ تابستان ؛
یادت باشد روزهای گرمت به سردی گذشت...
پ.ن : دارد پاییز می رسد ،
انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن
داد درويشــــــي از سر تمــــهــيــــد
سر قليــــان خويش را به مــــريـــــد
گفت کز دوزخ اي نـــــکـــو کـــــــردار
قـــــدري آتــــش به روي آن بگــــذار
بگــــرفت و بـــبـــــرد و بـــــــــاز آورد
عقـــــــــد گوهـــــــــر ز درج راز آورد
گــــــــفت در دوزخ هــرچـه گـــرديدم
درکـــات جحيـــــــــــم را ديــــــــــدم
آتـــش و هيــــــزم و ذغــــال نبــــــود
اخگـري بهــــــر اشتــعـــــال نبــــــود
هيــــچ کس آتشــــــي نمي افروخت
ز آتش خويش هر کسي مي سوخت
خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است !!
امروز پروژه پایانیم رو تحویل دادم و فارغ التحصیل شدم و الان هم به طور رسمی
و قانونی مهندس بیکار جامعه هستم ...
بعدآ نوشت: امروز(۱۲/۰۶/۱۳۹۱) کار تسویه رو هم تموم کردم و بنابه گفته
مسول آموزش مدرکمون بعد ۱۵ روز به دستمون میرسه، وقتی دیدم کارت
دانشجویم رو باطل کردن به کل حالم گرفته شد ، الان هم نمیدونم چه مرگمه
بَعضی وَقتا جَواب نِمیدَم...لال میشَم...لال!
وَلی نَه اینکه نَخوام آ نَه...چیزی نِمیگَم چون تا خِرخِره پُراَم،پُراَز دلیل های اَلَکی،
یا شایَد توجیه!
واسه هَمین لال میشَم...
دوست دارَم بِهِت بِفهمونَم،ولی خِنگ بودَنِت کِ یادَم میاد؛...
مُنصَرِف میشَم اَزگُفتَنِ چیزایی کِ ، نَ گُ ف تَ م.
گُم میشَم.گُم میشی.گُم میشیم لابِ لایِ حَرفایِ خورده شُده
پ.ن : توی یه برهه ی زمانی خیلیا رو تونستم بشناسم ، خوبی و بدیه بعضیا برام
اثبات شد فهمیدم به هر کسی نگم دوست و به هرکسی نگم دشمن ،
فهمیدم اگه جلوی بعضیا اعتراف کنم زود ژست خدا میگیرن، فهمیدم دلسوزیه
بعضیا از روی خوشحالیه نه ناراحتی... خلاصه ی کلام اینکه من دیگه همون
من سابق نیستم دیگه میتونم خوب و بد رو تا حدی تشخیص بدم،سعی میکنم بیشتر
دقت کنم تا کمتر ناراحت بشم...