nostalgie...

این روزها با اومدن اول مهر دلم بدجوری برا مدرسه رفتن تنگ میشه،
دلم برا اون روزای اول مهر که با عشق میرفتم مدرسه ولی با گذشته چند ماه دیگه
از زنگ اول منتظر زنگ آخر میشستم تنگ شده، دلم برا شیفتای مدرسه تنگ شده،
دلم برا زود بیدار شدنا تنگ شده، دلم برا دلهره ی درس نخوندن تنگ شده،
دلم حتی برا اون بوی گازوئیلی که باهاش کف کلاسارو پاک میکردن تنگه تنگه،
دلم برا گچهای رنگی ، تخته سیاه و پاکن خیس تنگ شده...
چقدر دلم برای زنگ های تفریح مدرسه تنگ شده ....
وای چقدر دلم اون ده دقیقه را می خواهد، دلم می خواهد باز هم دنبال هم کنیم،
کاش تمام زندگیم تکرار همان ده دقیقه ی کودکیم بود!!
.... عجیب هوای کودکیم را کرده ام...
من هنوزم که هنوزه با اومدن ماه مهر یه حس و حال دیگه دارم
برا خودم خودکارو دفتر میخرم تا کودک درونم این حس رو هیچ وقت فراموش نکنه...