علی را وصف در باور نيايد زبان هرگز زوصفش برنيايد
علی ترکيبی از زيبا ترين هاست علی تلفيقی ازشيواترين هاست
علی راز شگفت روز آغاز علی روح سبکبالی و پرواز
زبان عشق را گويا ترين بود طريق درد را پويا ترين بود
دل درياييش دريای خون بود ضميرش چون شهادت لاله گون بود
علی با درد غربت آشنا بود علی تنها ترين مرد خدا بود
علی در آستين دست خدا داشت قدم در آستان کبريا داشت
شهادت از وجودش آبرو يافت شهادت هرچه را دارد ازاو يافت
تپش درسينه اش حرفی دگر داشت حديث خوردن خون جگرداشت
شگفتا عشق از او وام گيرد محبت آيد و الهام گيرد
تلاطم پيش پايش سخت آرام تداوم در حضورش بی سرانجام
توان در پيش پايش نا توان است فصاحت در حضورش بی زبان است
خطر می لرزد از تکرار نامش سفر گم می شود در نيم گامش
يورش از ذولفقارش بيم دارد تهاجم صحبت از تسليم دارد
کفش خونين ترين گلپينه را داشت ضميرش صافی آيينه را داشت
علی را از گل لا آفريدند برای عشق مولا آفريدند
سخن هر چند گويم ناتمام است سخن در حد او صودای خام است
زدريا قطره آوردن هنر نيست زبانم را توانی بيشتر نيست
ولی تا با سخن گردد دلم جفت بگويم آنچه آن شوريده می گفت
«علی را قدر پيغمبر شناسد که هر کی خويش را بهتر شناسد»
روز پدر رو به همه ی پدرهای خوب دنیا مخصوصآ پدر خودم که خیلی خیلی دوسش دارم تبریک می گم.


