خداوند روی کارهایم قضاوت خواهد کرد و من خواهم گفت:

برای لحظه ای از زندگی کردن،ایستادم و به باد خیره شدم، فراموش کردم بذری بیفشانم،

با شادی زندگی نکردم، حتی باده ای،که به من دادند ننوشیدم. اما یک روز آماده شدم و

به کار باز گشتم. همانند باخ،ون گوگ،واگنر، بتهون، انیشتین و دیگر دیوانگان

پیش از خودم،به مردم درباره ی رویاهای بهشتم گفتم...

 

 


پ.ن : بارون بارونه ، زمستون و تابستون و پاییز و بهار نداره ،

هروقت که بباره حالم خوب میشه خوبه خوبه خوب...

 

 


پائولو کوئیلو